شد توافق حاصل ومردم شدند شاد وبحال اندر این عالم نداریم ما دگر فکر وخیال
نان ارزان میشود قوت هم فراوان میشود لاجرم دیگر نداریم غصه اهل وعیال
ما در این باغ پر از گل پر ز میوه سر خوشیم چون که دیگر دشمنان گشتند دوستان بحال
این فراوانی وارزانی مرا اخر به یغما می برد چون شدم محو تماشای بهار بی مثال
کاش زودتر یکی ما رابه هوش وحال اول اورد تا نگشتیم ما طلا روشن کند راه ظلال
زندگی در هر زمانی پر ز رمز وراز و وهم بود ما امید از خالق هستی چو داریم بروصال
لیک اینها بدون شک برای مردمند چونکه شبها بس نخوابیدند از بهر کمال
هر که امد شد مفسر بر امور مملکت حیف کردم چون نگشتم که شوم شوریده حال
این و دیعی چون زبانش نیست در کام خودش می ببخشید وبنوشید درعالم بی خیال
:: موضوعات مرتبط:
اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی ,
علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی ,
محلی-منطقه ای ,
,
:: بازدید از این مطلب : 986
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0